جدول جو
جدول جو

معنی خشک گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

خشک گردانیدن(بِ / بُ تَ)
خشک کردن. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به خشک کردن با تمام معانی آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَزْءْ)
پشت کردن. تولیه. تولی. اعراض
لغت نامه دهخدا
(بِ مَ دَ)
خاص کردن. تخصیص دادن. مخصوص نمودن. اختصاص دادن، مقرب خود کردن. ندیم خاص خود کردن. محرم مجلس خاص خود کردن، خاص گردانیدن بچیزی. چیزی را بچیزی اختصاص دادن. مختص نمودن
لغت نامه دهخدا
(بَ فَ کَ دَ)
خفه کردن. و رجوع به خفه گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ / نِ وَ دَ)
شاد کردن
لغت نامه دهخدا
(نَکْءْ)
تزکیه. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : شراب...تن را قوی کند و پاک گرداند ببول و عرق و بخار. (نوروزنامه) ، توضئه. نمازی کردن. تطهیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبک گردانیدن
تصویر سبک گردانیدن
کوچک شمردن خوار داشتن استخفاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم گردانیدن
تصویر چشم گردانیدن
خیره نگریستن، بقهر و غضب نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گردانیدن
تصویر پشت گردانیدن
پشت کردن اعراض
فرهنگ لغت هوشیار